سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه جلسه 1046) لا یمسه الا المطهرون (تدبر)

 

تدبر

1) «لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

جز پاکیزه‌شدگان با آن تماس برقرار نکنند.

متناسب با اینکه مرجع ضمیر «آن» به «قرآن» برگردد یا «کتاب مکنون» (با فرض اینکه «قرآن» ظهور دنیوی «کتاب مکنون» و لوح محفوظ باشد)؛ و نیز اینکه این جمله خبر باشد یا اخبار در مقام انشاء، مقصود از «مطهرون» و «مس» متفاوت می‌شود؛ و ازاین رو این جمله، چنانکه برخی مفسران هم به این نکته اشاره کرده‌اند (مثلا تفسیر الصافی، ج‏5، ص129[1]) ظرفیت معانی متعددی دارد که همگی می‌تواند مقصود باشد:

الف. اگر مرجع ضمیر «آن» همین قرآن در دست ما باشد، آنگاه:

الف.1. معنای انشایی این جمله محتملترین معناست؛‌ یعنی مقصود از «مس» دست زدن ظاهری و مقصود از «مطهرون» کسانی‌اند که مبتلا به حَدَث اصغر (که نیازمند وضوست) یا اکبر (که نیازمند غسل است)‌ نباشند؛ یعنی هم خودشان جنب یا حائض نباشند و هم دستشان نجس نباشد و وضو داشته باشند؛ و بسیاری از علمای شیعه و سنی از این آیه این حکم شرعی را که «شخص جنب یا حائض ویا دست بدون وضو جایز نیست به نوشته‌های قرآن دست بزند» استنباط کرده‌اند؛ و احادیث نیز این استنباط را تایید می‌کند (احادیث 1 تا 3؛ و نیز موضع مذهب مالکی و شافعی و نیز قول ابن‌عباس و طاووس و عطاء و سالم، به نقل از مجمع البیان، ج‏9، ص341[2]) (درباره اینکه چرا گفته شد «تماس با نوشته‌ها»، و خود جلود و کاغذ مصحف را خارج کرده‌اند، با اینکه به اینها هم کتاب اطلاق می‌شود، گفته‌اند به سبب آیه بعد که فرمود «تنزیل من رب العالمین» یعنی آن قرآنی که تنزیل است دست زدن بی‌وضو به آن ممنوع است، نه صرف جلد کتابش؛ فقه القرآن، ج‏1، ص50[3])

الف.2. معنای اخباری‌ای هم می‌توان برای آن احتمال داد؛‌ و آن اینکه:

الف.2.1. مقصود از «مس» دسترسی و مقصود از «قرآن» تمام قرآن آن طور که بر پیامبر ص نازل شده، است؛ که این چنین جمع قرآنی تنها توسط حضرت امیر ع انجام شد و چون آن مصحف ایشان را نپذیرفتند آن مصحف فقط در دست اهل بیت ع است که به نص قرآن خداوند آنها را تطهیر کرده (احزاب/33)؛ پس آنان‌اند که مطهَرند و تمام قرآن را مس می‌کنند و در زمان ظهور مهدی عج، که جهان از شر و بدی پاک می‌شود، در اختیار عموم قرار می‌گیرد (حدیث4).

الف.2.2. مس را کنایه از معنای دریافت معانی عمیق قرآن بدانیم؛ و «مطهرون» را ناظر به طهارت معنوی به حساب آوریم؛‌ یعنی آیه می‌خواهد بفرماید درک معانی عمیق قرآن تناسبی دارد با میزان طهارت معنوی اشخاص.

ب. اگر مرجع ضمیر «آن»، «کتاب مکنون» و لوح محفوظ باشد، آنگاه:

ب.1. معنای اخباری محتمل‌تر به نظر می‌رسد؛‌یعنی آیه خبر می‌دهد که جز مطهران بدن حقیقت ماورایی دست نمی‌یابند؛ آنگاه درباره اینکه مقصود از «مطهرون» چیست:

ب.1.1. یک قول که در اغلب کتب اهل سنت (تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج‏4، ص224؛ معانی القرآن (فراء)، ج‏3، ص130؛ الدر المنثور، ج‏6، ص162؛ و...) و برخی از علمای شیعه (مجمع البیان، ج‏9، ص341[4]) آمده این است که مقصود فرشتگان‌اند که از هر گناهی پاک‌اند؛ و وجهش را این دانسته که کافران می‌گفتند شیاطین بر پیامبر ص نازل می‌شوند و خداوند بشدت این را رد کرد (شعراء/210-212) و اینجا دلیلش را بیان کرد (ضحاک؛ به نقل جامع البیان (طبری) ج‏27، ص118[5])

ب.1.2. در میان اهل سنت اقوال دیگری هست که انبیاء و رسل، ویا حمله تورات و انجیل را هم به فرشتگان افزوده‌ و تاکید کرده‌اند‌ که اختصاص به فرشتگان ندارد؛ ‌و البته برخی تلویحا اشاره کرده‌اند که مقصود اصحاب و تابعین نیستند زیرا آنان گاه مرتکب گناه می‌شدند (جامع البیان (طبری) ج‏27، ص118-119[6]؛ الدر المنثور، ج‏6، ص162)

ب.1.3. یک دیدگاه که عموما در شیعه ذکر شده این است که مقصود اهل بیت ع هستند و مهمترین مستند قرآنی این قول، آیه «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا» (احزاب/33) می‌باشد (المیزان، ج7، ص67[7]) و این در بسیاری از احادیث مورد تاکید قرار گرفته است. (مثلا احادیث 4 و 8 و9)

ب.2. چه بسا بتوان معنای انشایی هم برایش در نظر گرفت که جز مطهرون نباید به این کتاب مکنون دست یابند و ناظر به همان آیاتی باشد که شیاطین را از دسترسی به آسمانها و اخبار غیب آسمانی منع می‌کند: «وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدیداً وَ شُهُباً؛ وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَدا) «جن/8-9)

تبصره

در حدی که جستجو شد تقریبا تمام تفاسیر اهل سنت، در این حالت دوم «مطهرون» را بر فرشتگان تطبیق داده، و به تطبیق آن بر اهل بیت هیچ اشاره‌ای نکرده‌اند؛ با اینکه حدیثی که پیامبر اکرم دیل آیه 33 سوره احزاب تصریح می‌کند که من و اهل بیتم «مطهرون» هستیم را بسیاری از آنان ذکر کرده‌اند (الدر المنثور، ج6، ص606[8]؛ فتح الغدیر (شوکانی) ج4، ص422؛ روح المعانی (آلوسی) ج11، ص194)؛ ‌گذشته از اینکه تطبیق این آیه بر اهل بیت ظهوری بسیار اقوی از تطبیقش بر فرشتگان دارد؛‌ زیرا فرشتگان «طاهر: پاک» هستند نه «مطهر: پاک شده»؛ یعنی در آنها اقتضای بدی‌ای وجود ندارد که قرار باشد خدا آنها را پاک کند؛ و در قرآن کریم حتی یک مورد هم تعبیر «مطهر» در خصوص فرشتگان به کار نرفته است؛ در حالی که اهل بیت ع چون انسان‌اند امکان و اقتضای بدی در آنها هست و از این جهت لطف خاص خدا باید شامل حال آنها شود تا آنها پاک شوند و قرآن کریم هم همواره از تعبیر «مُطَهَّر» (تطهیر شده توسط خدا) درباره انسانهای متعالی [همچون حضرت عیسی و مریم: «یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی‏ نِساءِ الْعالَمینَ» (آل عمران/42) «إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسی‏ إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا» (آل عمران/55)] ویا انسانهای بهشتی استفاده کرده («أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ» در: بقره/25 و آل عمران/15 و نساء/57) و به طور خاص در آیه 33 سوره احزاب، بر این پاک کردن الهی اهل بیت (نه صرف پاک بودنشان) تاکید دارد.

 

2) «لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

جز پاکیزه‌شدگان با آن تماس برقرار نکنند.

در تدبر قبل بر اساس استعمال لفظ در بیش از یک معنا، معانی مختلفی برای این آیه مطرح شد؛ اما مرحوم آیت الله نجفی همدانی بر این باورند که  با توجه به مراتب مختلف مس (از مس جسم تا فهم و عقل و قلب) و طهارت، این معانی مختلف مذکور را می‌توان در طول هم و به عنوان مراتب یک معنا دید؛ نه به عنوان معانی متعدد و مستقل. سخن ایشان چنین است:

قرآن کریم محتوی علوم اولین و آخرین و تبیان کل شی‏ء است و برهان و دلیل هر علم و نور و طریق هر غایت و مقصد است و هرگز آنچه را بشر نیازمند به آنند از نظر دور نداشته از امور کلیه و قواعد از مبدء و اعتقادات و معارف و معاد و از نظر اینکه آیات قرآنی حاوی حقایق و بطون و اسرار است علم به آنها اختصاص به رسول صادع صلی اللَّه علیه و آله و اوصیاء طاهرین که مهبط وحی هستند دارد اوصیاء طاهرین ذوات قدسیه آنان در اثر پیروی از رسول صادع و در اثر مجاهدت و ریاضت و با صفاء ذاتی و طهارت که حق سبحانه به هر یک از آنان موهبت فرموده مورد محبت حق سبحانه قرار گرفته و بر هر یک از آنان از علوم الهی و اسرار معارف القاء فرموده هر آنچه را که به رسول صادع صلی اللَّه علیه و آله افاضه فرموده است و فرق فقط از نظر تابع و متبوع است و علوم آنان هرگز از اجتهاد و حدس و یا از دیگران نخواهد بود بلکه موهوبی و نیز از طریق الهام و حدیث است؛ و ناظر به این حقیقت است قوله سبحانه «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ‏» مبنی بر حصر بر فهم و ادراک معانی و حقایق قرآنی است جز برای افرادی که واجد طهارت ذاتی حقیقی خواهند بود؛

و مس مراتب بی‏شمار دارد:

[1] از جمله مس یا بشره است که شرط آن طهارت اکتسابی ایمان و طهارت از حدث است در این صورت جایز است مس ظاهری کلمات آیات کریمه قرآنی.

[2 و 3] و مرتبه دیگر مس عبارت از ادراک و تعقل حقایق و معارف و معالم قرآنی است با نیروی عاقله به طور موهبت وجودی که صورت علمی و اعتقادی اهل ایمان باشد مشروط به ایمان و فضایل اخلاقی و طهارت اعتقادی و مبری از شرک معنوی و وسوسه و تبری از خاطرات وسوسه و قوه واهمه و صفاء روح و فضیلت علمی و عملی در این صورت که واجد مرتبه از طهارت ایمان و فضایل خلقی و اعتقادی و مصونیت از وسوسه و خرافات و اوهام باشد میتواند با این شرایط طهارت اکتسابی و ایمان و اخلاق و تبری از وسوسه و قوه واهمه بر حقایق و معارف قرآنی دست بیابد و به طور موهبت وجودی از حقایق و معارف قرآنی و رموز آن استفاده نماید و صورت علمی و اعتقادی و خلقی خود قرار دهد این مرتبه از مس عبارت از ایمان و اعتقاد به معارف و معالم قرآنی است که مرتبه نازلی از مس و علم و معالم اکتسابی قرآنی است.

[4] مرتبه دیگر نهائی آن مسّ و احاطه بر معالم و حقایق و بطون مکنونه آیات کریمه قرآنی است مرتبه امکانی نازل آن که مشروط به طهارت حقیقی و ذاتی و موهوبی ربوبی است که ظاهر از کلمه مطهرون به طور اطلاق و جمع آن است که گروهی از افراد اهل قرآن که بر حسب موهبت وجودی و قدس روحی آنان مطهّر به تطهیر ربوبی از رذایل کفر و شرک عملی و رذایل خلقی هستند بالاخره ارواح قدسیه رسول صادع و اوصیاء طاهرین علیهم السّلام که اهل بیت وحی و نزول آیات قرآنی هستند که حق تعالی بر حسب موهبت وجودی آنان را مطهر و واجد طهارت ذاتی و صدق وجودی نموده بالاخره ارواح آنان مقدس و روح هر یک قدس محض است و در آنان شائبه و شرک و رذالت خلقی و عملی نبوده است و از آن عصمت الهی تعبیر می‏شود. به عبارت دیگر برای ارواح قدسیّه که شأنی آنان را از شأن دیگر باز ندارد توجه به نیروی شنوائی آنان مانع از توجه به رؤیت و یا گفتار آنان نشود و با همه نیروهای ظاهری معنوی و باطنی همه یکسان در حیطه قدرت آنان باشد و با جمله‏ (لا یشغلهم شأن عن شأن و لا یحجبهم نشئة عن نشئة) خلاصه می‏شود. (درخشان پرتوی از اصول کافی، ج‏5، ص270-272)[9]

 

3) «لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

بهره‏بردن از قرآن آدابی دارد. افراد بی‏وضو حق دست زدن به آن را ندارند. (تفسیر نور، ج‏9، ص442)

 

4) «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»

حقایق بلند قرآن را افراد آلوده به شرک و کفر و نفاق و عناد درک نمی‏کنند. (تفسیر نور، ج‏9، ص442)

 

5) «لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

تلاوت الفاظ و فهم لغات قرآن، برای همه ممکن است، امّا تماس با روح قرآن، طهارتی مخصوص می‏خواهد؛ چنانکه فرمود «لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (احزاب/33) لذا نفرمود: «لا یقرئه و لا یفهمه الّا المطهّرون: جز پاکیزه‌شدگان آنرا نمی‌خوانند ویا نمی‌فهمند» بلکه فرمود: «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» و تماس، معنای خاص دارد. چنانکه در روایت آمده است: تنها مقرّبان درگاه الهی با قرآن تماس پیدا می‏کنند. (تفسیر نور، ج‏9، ص441)

 

6) «لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

چرا تنها مطهران (پاکیزه‌شدگان) می‏توانند قرآن را مس کنند؟

الف. چون قرآن، خودش مطهّر است: «صُحُفاً مُطَهَّرَةً» (تفسیر نور، ج‏9، ص441) و آنچه پاک و مطهر است تنها از آن آنان است که پاک و مطهرند: «الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبات‏» (نور/26)

ب. از باب احترام و ارجمندی خاصی که قرآن دارد؛ زیرا قرآن خودش ارجمند است (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ؛ واقعه/77) و از جانب پروردگاری ارجمند (رَبِّکَ الْکَریمِ، انفطار/6؛ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ، علق/3) از مصدر و عرشی ارجمند (رَبُّ الْعَرْشِ الْکَریمِ؛ مومنون/116) و در صحیفه‌هایی ارجمند و رفیع و توسط سفیرانی ارجمند (فی‏ صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةِ؛ بِأَیْدِى سَفَرَةٍ؛ کِرامٍ بَرَرَةٍ؛ عبس/16) در اختیار مردم قرار گرفته است؛ و این ارجمندی اقتضایش این است که با آن کریمانه و بزرگمنشانه و با احترام مواجه شویم.

ج. چون از مرتبه‌ای از عالم نازل شده که در آن مرتبه هیچ گونه آلودگی‌ای جایی ندارد؛ چنانکه تا ابلیس اندک تکبری ورزید و آلوده شد بلافاصله از آن مقام رانده شد [خداوند فرمود: فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ «فیها» (اعراف/13)؛ توجه شود که تکبر مطلقا بد است اما در این آیه می‌فرماید «در آنجا» نرسد که تکبر کنی؛ یعنی این آیه از مرتبه خاصی سخن می‌گوید که تکبر در آن راه ندارد]. پس تماس با حقیقت آن مرتبه را تنها کسانی می‌توانند انجام دهند که از هرگونه آلودگی‌ای پاک شده باشند (إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا؛ احزاب/33).

نکته تخصصی قرآن‌شناسی

این آیه با این تعبیر در مقام بیان معرفی راه دسترسی به حقیقت قرآن است. یعنی خداوند با این تعبیر می‌خواهد نشان دهد که انسانها به اندازه میزان تطهیری که شده باشند می‌توانند با حقیقت قرآن تماس برقرار کنند؛ و صرف تدبر بدون تطهیر لزوما انسان را به حقیقت قرآن نمی‌رساند.

شاید این مطلب بتواند به ما کمک کند در فهم این آیه شریفه «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها». این آیه نمی‌فرماید «در قرآن تدبر نمی‌کنند چون بر دلشان قفل است»؛ ‌بلکه می‌فرماید «آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند «یا» بر قلب‌هایشان قفل است؟!»؛ یعنی می‌فرماید: «آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند «یا» تدبر می‌کنند اما چون بر قلب‌هایشان قفل است به حقیقت قرآن نمی‌رسند». یعنی می‌فرماید برای رسیدن به حقیقت قرآن تدبر کافی نیست؛ بلکه قفل نبودن بر دلها هم لازم است؛ یعنی همان که جز پاکیزه‌شدگان قرآن را مس نمی‌کنند؛ زیرا قلبشان پاکیزه باید باشد و قفل و زنگاری بر آن نباشد تا تدبرشان ثمربخش شود.

د. ...

 

«لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

جز پاکیزه‌شدگان با آن تماس برقرار نکنند.

«لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

جز پاکیزه‌شدگان با آن تماس برقرار نکنند.

«لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»

جز پاکیزه‌شدگان با آن تماس برقرار نکنند.

 

 

 


[1] . لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ لا یطلع علی اللّوح الّا المطهرون من الکدورات الجسمانیّة او لا یمسّ القرآن الّا المطهّرون من الأحداث فیکون نفیاً بمعنی نهی. فی التهذیب عن الکاظم علیه السلام قال المصحف لا تمسّه علی غیر طهر و لا جنباً و لا تمسّ خیطه و لا تعلّقه انّ اللَّه تعالی یقول لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ و فی الاحتجاج لما استخلف عمر سأل علیّاً علیه السلام ان یدفع الیهم القرآن فیحرّفوه فیما بینهم فقال یا أبا الحسن ان جئت بالقرآن الذی جئت به الی أبی بکر حتّی نجتمع علیه فقال هیهات لیس الی ذلک سبیل انّما جئت به الی أبی بکر لتقوم الحجّة علیکم و لا تقولوا یوم القیامة انّا کنّا عن هذا غافلین أو تقولوا ما جئتنا به فانّ القرآن الذی عندی لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ و الأوصیاء من ولدی فقال عمر فهل وقت لإظهاره معلوم قال علیّ علیه السلام نعم إذا قام القائم من ولدی یظهره و یحمل النّاس علیه فتجزی السّنة به. أقولُ: و فی التحقیق لا مُنافاة بین المعنیین لجواز الجمع بینهما و ارادة کلّ منهما او یکون أحدهما تفسیراً و الآخر تأویلًا.

[2] . و قیل هو المصحف الذی فی أیدینا عن مجاهد «لا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» ... و فی القول الثانی إلا المطهرون من الشرک عن ابن عباس و قیل المطهرون من الأحداث و الجنابات و قالوا لا یجوز للجنب و الحائض و المحدث مس المصحف عن محمد بن علی الباقر (ع) و طاووس و عطاء و سالم و هو مذهب مالک و الشافعی فیکون خبرا بمعنی النهی و عندنا أن الضمیر یعود إلی القرآن فلا یجوز لغیر الطاهر مس کتابة القرآن.

[3] . و الجنب لا یجوز أن یمس القرآن و هو المکتوب فی الکتاب أو اللوح لقوله تعالی «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» و کذا کل من یجب علیه غسل واجب. و الضمیر فی لا یَمَسُّهُ یرجع إلی القرآن لا إلی الدفتر لقوله تَنْزِیلٌ مِنْ‏ رَبِّ الْعالَمِینَ «1» حظر الله مس القرآن مع ارتفاع الطهارة.

[4] . «فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ» أی مستور من خلقه عند الله و هو اللوح المحفوظ أثبت الله فیه القرآن عن ابن عباس ... «لا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» معناه فی القول الأول لا یمسه إلا الملائکة الذین وصفوا بالطهارة من الذنوب.

[5] . حدثت عن الحسین، قال: سمعت أبا معاذ یقول: ثنا عبید، قال: سمعت الضحاک یقول فی قوله: لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ زعموا أن الشیاطین تنزلت به علی محمد، فأخبرهم الله أنها لا تقدر علی ذلک، و لا تستطیعه، ما ینبغی لهم أن ینزلوا بهذا، و هو محجوب عنهم، و قرأ قول الله: وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ وَ ما یَسْتَطِیعُونَ إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ.

[6] . حدثت عن الحسین، قال: سمعت أبا معاذ یقول: ثنا عبید، قال: سمعت الضحاک یقول فی قوله: لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ زعموا أن الشیاطین تنزلت به علی محمد، فأخبرهم الله أنها لا تقدر علی ذلک، و لا تستطیعه، ما ینبغی لهم أن ینزلوا بهذا، و هو محجوب عنهم، و قرأ قول الله: وَ ما یَنْبَغِی لَهُمْ وَ ما یَسْتَطِیعُونَ إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ .... قوله: لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ یقول تعالی ذکره: لا یمس ذلک الکتاب المکنون إلا الذین قد طهرهم الله من الذنوب. و اختلف أهل التأویل فی الذین عنوا بقوله: إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ فقال بعضهم: هم الملائکة. ذکر من قال ذلک: حدثنی محمد بن سعد، قال: ثنی أبی، قال: ثنی عمی، قال: ثنی أبی عن أبیه أب جد سعد، عن ابن عباس، قال: إذا أراد الله أن ینزل کتابا نسخته السفرة، فلا یمسه إلا المطهرون، قال: یعنی الملائکة. حدثنا ابن بشار، قال: ثنا عبد الرحمن، قال: ثنا سفیان، عن الربیع بن أبی راشد، عن سعید بن جبیر لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ قال: الملائکة الذین فی السماء. حدثنا ابن حمید، قال: ثنا مهران، عن سفیان، عن الربیع بن أبی راشد، عن سعید بن جبیر لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ قال: الملائکة. حدثنا أبو کریب، قال: ثنا ابن یمان، عن سفیان، عن الربیع بن أبی راشد، عن سعید بن جبیر لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ قال: الملائکة. حدثنا ابن حمید، قال: ثنا یحیی بن واضح، قال: ثنا عبید الله، یعنی العتکی، عن جبار بن زید و أبی نهیک فی قوله: لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ یقول: الملائکة. حدثنا ابن حمید قال: ثنا مهران، عن سفیان، عن أبیه أبو سفیان، عن عکرمة لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ قال الملائکة. حدثنی محمد بن عمرو، قال: ثنا أبو عاصم، قال: ثنا عیسی؛ و حدثنی الحرث، قال: ثنا الحسن، قال: ثنا ورقاء جمیعا، عن ابن أبی نجیح، عن مجاهد، فی قوله: لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ قال الملائکة. حدثنا ابن حمید، قال: ثنا جریر، عن عاصم، عن أبی العالیة لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ قال: الملائکة. و قال آخرون: هم حملة التوراة و الإنجیل. ذکر من قال ذلک: حدثنا أبو کریب، قال: ثنا ابن یمان، عن سفیان، عن أبیه أبو سفیان، عن عکرمة لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ قال: حملة التوراة و الإنجیل. و قال آخرون فی ذلک: هم الذین قد طهروا من الذنوب کالملائکة و الرسل. ذکر من قال ذلک: حدثنی یعقوب بن إبراهیم، قال: ثنا مروان، قال: أخبرنا عاصم الأحول، عن أبی العالیة الریاحی، فی قوله: لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ قال: لیس أنتم أنتم أصحاب الذنوب. حدثنی یونس، قال أخبرنا ابن وهب، قال: قال ابن زید فی قوله: لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ قال: الملائکة و الأنبیاء و الرسل التی تنزل به من عند الله مطهرة، و الأنبیاء مطهرة، فجبریل ینزل به مطهر، و الرسل الذین تجیئهم به مطهرون فذلک قوله: لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ‏ و الملائکة و الأنبیاء و الرسل من الملائکة، و الرسل من بنی آدم، فهؤلاء ینزلون به مطهرون، و هؤلاء یتلونه علی الناس مطهرون، و قرأ قول الله بِأَیْدِی سَفَرَةٍ کِرامٍ بَرَرَةٍ قال: بأیدی الملائکة الذین یحصون علی الناس أعمالهم. و قال آخرون: عنی بذلک: أنه لا یمسه عند الله إلا المطهرون. ذکر من قال ذلک: حدثنا بشر، قال: ثنا یزید، قال: ثنا سعید، عن قتادة، قوله: لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ذاکم عند رب العالمین، فأما عندکم فیمسه المشرک النجس، و المنافق الرجس. حدثنا ابن عبد الأعلی، قال: ثنا ابن ثور، عن معمر، عن قتادة، قوله: لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ قال لا یمسه عند الله إلا المطهرون، فأما فی الدنیا فإنه یمسه المجوسی النجس، و المنافق الرجس. و قال فی حرف ابن مسعود" ما یمسه إلا المطهرون". و الصواب من القول من ذلک عندنا، أن الله جل ثناؤه، أخبر أن لا یمس الکتاب المکنون إلا المطهرون فعم بخبره المطهرین، و لم یخصص بعضا دون بعض؛ فالملائکة من المطهرین، و الرسل و الأنبیاء من المطهرین و کل من کان مطهرا من الذنوب، فهو ممن استثنی، و عنی بقوله: إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ.

[7] . و قال تعالی فی أهل بیته ع: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»: (الأحزاب: 33) فبین أنهم مطهرون بتطهیره، ثم قال: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ، فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ، لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»: (الواقعة: 79) فعدهم العلماء بالقرآن الذی هو تبیان کل شی‏ء و المطهرون هم القدر المتیقن من هذه الأمة فی الشهادة بالحق التی لا سبیل للغو و التأثیم إلیها.

[8] . وَأَخْرَجَ مُسْلِمٌ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «أُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی» .فَقِیلَ لِزَیْدٍ: وَمَنْ أَهْلُ بَیْتِهِ؟ أَلَیْسَ نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ؟ قَالَ: نِسَاؤُهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَلَکِنْ أَهْلُ بَیْتِهِ مَنْ حُرِمَ الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ: آلُ عَلِیٍّ، وَآلُ عَقِیلٍ، وَآلُ جَعْفَرٍ، وَآلُ الْعَبَّاسِ. وَأَخْرَجَ الْحَکِیمُ التِّرْمِذِیُّ، وَالطَّبَرَانِیُّ، وَابْنُ مَرْدَوَیْهِ، وَالْبَیْهَقِیُّ فِی الدَّلَائِلِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ علیه وَسَلَّمَ: «إِنَّ اللَّهَ قَسَّمَ الْخَلْقَ قِسْمَیْنِ، فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهِمَا قِسْمًا، فَذَلِکَ قَوْلُهُ: وَأَصْحابُ الْیَمِینِ»وَأَصْحابُ الشِّمالِ فَأَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ، وَأَنَا خَیْرُ أَصْحَابِ الْیَمِینِ. ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَیْنِ أَثْلَاثًا، فَجَعَلَنِی فِی خیرها ثلاثا، فذلک قوله: أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ وَأَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ فَأَنَا مِنَ السَّابِقِینَ، وَأَنَا خَیْرُ السَّابِقِینَ. ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلَاثَ قَبَائِلَ، فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهَا قَبِیلَةً، وَذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَجَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» وَأَنَا أَتْقَى وَلَدِ آدَمَ وَأَکْرَمُهُمْ عَلَى اللَّهِ وَلَا فَخْرَ. ثُمَّ جَعَلَ الْقَبَائِلَ بُیُوتًا، فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهَا بَیْتًا، فَذَلِکَ قَوْلُهُ: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فَأَنَا وَأَهْلُ بَیْتِی مُطَهَّرُونَ مِنَ الذُّنُوبِ.

[9] . ایشان در خصوص این مرتبه آخر دو بیان دیگر هم دارند که برای تکمیل فرمایشات ایشان بدان اشاره می‌شود:

الف. و اوصیاء طاهرین علیهم السّلام از نظر اینکه مهبط وحی هستند و آنچه را که رسول صادع صلّی اللَّه علیه و آله افاده فرموده در باره تفسیر آیات قرآنی امور برهانی و ثابت و از جانب مقام قدس ربوبی افاضه شده و از جمله کلمات ربوبی است (لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی) و احاطه بحقایق و بطون آیات قرآنی است و آیه کریمه لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ناظر باین حقیقت است که در اثر طهارت ذاتی و صدق وجودی نهایت ظرفیت و شایستگی امکانی را اوصیاء طاهرین واجد هستند و مورد الهامات و مس و انتقال بحقایق و لطایف قرآنی خواهند بود. (و الحمد للَّه زنة عرشه) (درخشان پرتوی از اصول کافی، ج‏5، ص90)

ب. بدین طریق رسول صادع کسوة الفاظ و صورت مثالی کلام و وحی را با قلب نورانی می‏شنید و با دیدگان قلبی خود صورت مثالی جبرئیل را میدید و هم‏چنین صورت مثالی کلام او را با نیروی شنوائی قلب خود می‏شنید و روح قدسی او بر همه قوا و نیروهای ظاهری و باطنی احاطه کامل دارد و هرگز نیروئی مانع از نیروی دیگر نخواهد شد هم‏چنانکه فرد عادی بشر این چنین است که بهر یک از قوا توجه نماید از توجه بسایر قوا بی‏بهره خواهد ماند و از نظر قدس روح طاهر و مطهر رسول صادع صلّی اللَّه علیه و آله هرگز روح او را نیروئی مانع نمیشد و بر همه قوای روانی باطنی و ظاهری خود احاطه قیمومت حقیقی خواهد داشت بالاخره (لا یشغله شأن عن شأن و لا یحجبه نشئة عن نشئة). و ظاهر از اطلاق کریمه لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ آنست که بطون قرآن را مس و ادراک نخواهد نمود جز گروهی که مورد تطهیر و موهبت که ارواح قدسیه هستند و منزه از شرک و کفر و رذایل خلقی و بالاخره روح قدس که بر همه نیروها قدرت دارد و هیچ یک از نیروهای درونی و ظاهری شاغل روح آنان نخواهد شد و هیچ یک از توجه بهر یک از نیروهای ظاهری و باطنی مانع از توجه بسایر قوا و نیروها نخواهد شد. هم چنان که رسول صادع نخستین منزل نزول آیات قرآنی است که بتمام‏ حقیقت بقلب نورانی او القاء شده است و هم چنین باوصیاء طاهرین که از سروشهای غیبی و القائات روانی بهرمند هستند زیرا ارواح قدسیه آنها اعلی و اشرف است از اینکه از بشر و یا از وسایل عادی مطلبی را استفاده نمایند بلکه از تعلیمات غیبی پیوسته بهرمند خواهند بود و هر یک از ارواح قدسیه اوصیاء علیهم السّلام اعلی و اشرف از آنند توجه بامر و شأنی از شأن دیگر و از احاطه علمی و شهودی آنان را باز دارد و هرگز محکوم حواس ظاهری نخواهند بود. خلاصه ذوات قدسیه و ارواح طاهره رسول صادع و اوصیاء طاهرین علیهم السّلام از عالم امر که فقط کن ایجادی و القاء حدیث است از نظر نورانیت و صفاء آنها مقابل موجودات عالم خلق که وابسته بکن ایجادی است و در اثر ارتباط با مواد و استعداد در انتظار فیکون خواهد بود که عالم خلق است.و چنانچه بخواهند بحقایق پی ببرند باید از طریق حواس و موجودات خارجی استفاده نمایند ولی ذوات قدسیه در اثر نورانیت ذاتی و موهوبی ارتباط با ملکوت اشیاء و حدیث بطون قرآنی خواهند داشت و قول (ما رأیت شیئا الّا و رأیت اللَّه قبله و بعده) بر این اساس است که مقام وجودی آنان ارجمندتر است از اینکه فقط از طریق خارج استفاده نمایند. (درخشان پرتوی از اصول کافی، ج‏5، ص284-285)